شکنجه نامزد سابق برای عقد اجباری

به گزارش مجله وتورلد، شکنجه هایش تمامی نداشت. قصدش این بود که نامزدی دختر مورد علاقه اش را به هم بزند. ازدواج زوری تنها انگیزه او بود. می خواست نامزد سابقش را به عقد خود درآورد، اما دختر جوان زیر شکنجه ها بیهوش شد. پسر گروگانگیر نیز با تصور این که او جان باخته است، متواری شد. پلیس این پسر آدم ربا را زمانی که قصد داشت از کشور خارج شود، دستگیر کرد. این در حالی است که متهم پس از دستگیری متوجه شد که شاکی هنوز زنده است.

شکنجه نامزد سابق برای عقد اجباری

به گزارش شهروندآنلاین، هفته گذشته بود که پلیس در جریان یک درگیری خیابانی در شمال تهران قرار گرفت. مردم تماس گرفتند و از یک نزاع خبر دادند. ماجرا از این قرار بود که دو مرد سد راه دختری 206سوار شدند و قصد داشتند او را با زور همراه خود ببرند. وقتی مردم قصد دخالت داشتند، آن دو مرد ادعا کردند که موضوع خانوادگی است و کسی نباید دخالت کند. با اعلام این موضوع، بلافاصله مأموران پلیس در محل حاضر شدند، اما آن دو مرد به همراه دختر جوان از محل رفته بودند.

شکنجه در مخفیگاه

بنابراین تحقیقات در این زمینه آغاز شد و تیم تجسس به بررسی در این باره پرداخت. دو روز از این ماجرا گذشت تا این که دختر جوان از دو آدم ربا شکایت کرد. این دختر که به شدت زخمی شده بود، درباره جزئیات ماجرا به مأموران گفت: چند وقت پیش در اینستاگرام با پسری آشنا شدم. بعد از مدتی به اوعلاقه مند شدم تا جایی که با هم نامزد کردیم، ولی خیلی زود فهمیدم که او دزد و کیف قاپ است. برای همین نامزدی را به هم زدم. او دو روز پیش به همراه یکی از دوستانش مرا ربود. آن ها مرا به خارج از تهران بردند و شکنجه ام دادند. نامزد سابقم می خواست مرا به زور به عقد خودش درآورد تا این که زیر ضربات مشت و لگد بیهوش شدم، چشمانم را باز کردم و دیدم در بیمارستان هستم. گویا آن ها مرا بعد از بیهوشی در بیابانی رها کرده بودند و یک خودروی عبوری مرا به بیمارستان رسانده بود.

با اعلام این شکایت معین شد که این دختر همان دختری است که مردم گزارش ربودن او را به پلیس داده بودند. بلافاصله به دستور بازپرس جنایی هر دو آدم ربا تحت تعقیب قرار گرفتند تا این که نامزد سابق شاکی شناسایی و دستگیر شد.

اعتراف به جرم

این پسر تحت بازپرسی قرار گرفت. او که سعی داشت جرم خود را انکار کند، در ادامه به آدم ربایی اعتراف کرد. او در این باره به مأموران پلیس گفت: چند وقت پیش در فضای مجازی با یک دختر جوان آشنا شدم. تازه دو ماه بود که از زندان آزاده شده بودم. بعد از آشنایی با دختر جوان ارتباط ما بیشتر شد. ما با هم قرار ملاقات گذاشتیم. خیلی به اوعلاقه مند شده بودم برای همین به دروغ گفتم تاجر هستم. به او گفتم مربی بدنسازی هم هستم و در آلمان زندگی می کنم. در صورتی که دزد و کیف قاپ بودم، اما نمی خواستم او را از دست بدهم. ما عاشق هم شده بودیم. با همین حرف ها او را فریب دادم و با هم نامزد کردیم.

فاش شدن راز کیف قاپ حرفه ای

این پسر در ادامه صحبت هایش گفت: چند روز مانده بود به عقد که یکی از همدست هایم با من لج کرد و موضوع کیف قاپی هایم را به خانواده نامزدم گفت. بعد از یک سرقت، چون به او دستمزد کمی دادم، برای انتقام این کار را کرد. او حتی مخفیگاهم را هم لو داد، خانواده همسرم هم با حضور در مخفیگاهم متوجه دروغ هایم شدند. برای همین نامزدی به هم خورد، اما من عاشق سهیلا شده بودم و نمی توانستم این جدایی را تحمل کنم. به همین دلیل نقشه ای کشیدم. وقتی متوجه شدم با پسر دیگری آشنا شده و قصد ازدواج دارد، او را ربودم و با یکی از دوستانم او را به گرگان بردم، در آنجا می خواستم با زور با سهیلا ازدواج کنم.

از او خواستم نامزدی اش را به هم بزند و دوباره با من ازدواج کند. وقتی مقاومت کرد، او را کتک زدم، اما زیر شکنجه ها بیهوش شد، من هم تصور کردم که مُرده است، از ترسم او را برداشتم و در یک بیابان رها کردم. خودرو و وسایلش را هم سرقت کردم، قصد داشتم خودرو را بفروشم و به خارج از کشور بروم. فکر می کردم که یک قاتل هستم. خیلی ترسیده بودم. نمی دانستم سهیلا زنده است. هنگام خروج بود که دستگیر شدم. تازه بعد از دستگیری بود که فهمیدم سهیلا زنده است. الان هم خوشحالم و از کارم پشیمانم. من عاشق سهیلا شده بودم و نمی خواستم او را از دست بدهم.

بازداشت دومین آدم ربا

با اعترافات این متهم همدست او نیز خیلی زود دستگیر شد. او نیز در بازپرسی ها گفت که فقط در ربودن دختر به متهم کمک کرده و در بقیه کار ها هیچ نقشی نداشته است. با اعترافات این دو نفر هردو روانه بازداشتگاه شدند وتحقیقات در این رابطه ادامه یافت.

منبع: فرارو
انتشار: 29 آذر 1399 بروزرسانی: 29 آذر 1399 گردآورنده: vetworld.ir شناسه مطلب: 1361

به "شکنجه نامزد سابق برای عقد اجباری" امتیاز دهید

امتیاز دهید:

دیدگاه های مرتبط با "شکنجه نامزد سابق برای عقد اجباری"

* نظرتان را در مورد این مقاله با ما درمیان بگذارید