بازیگران صلح افغانستان و مسئله امارت یا جمهوریت

به گزارش مجله وتورلد، افغانستان با فشار ایالات متحده آمریکا مجبور به متعهد شدن به یک پیمان نظامی دوجانبه میان خود و ایالات متحده شد که اصلی ترین بند آن حضور نیرو های امریکایی در این کشور را تا سال 2024 حتمی می نماید.

بازیگران صلح افغانستان و مسئله امارت یا جمهوریت

گروه سیاسی خبرنگاران- پرهام پوررمضان؛ در این سلسله گزارش در پی پاسخ به این سوال خواهیم بود که در زمینه به آرامش رسیدن کشور افغانستان و طی کردن فرایند صلح چه چالش هایی می تواند تاثیر گذار باشد.

از زمانی که در سیاستگذاری های امنیتی نیرو های بین المللی در این کشور واگذاری تامین امنیت به نیرو های افغان را شاهد می باشیم می توانیم این نکته را به صورت پایدار بیان کنیم که ایالات متحده و هم پیمان های او که روزی با ادعا های حقوق بشری، نابودی تروریسم و صلح پایدار این کشور را به اشغال در آوردند امروزه پیامدی جزء شکست را نمی توانند برداشت نمایند و شاید بتوان این نکته را در سیاستگذاری های آینده ایالات متحده در قبال این کشور برداشت نموده که رویکرد تقابلی با این کشور نه تنها به سود ایالات متحده نبوده بلکه نوع ایفاء نقش و تاثیرگذاری در عرصه معادلات سیاست خارجی آسیای مرکزی را نیز بهم می زند.

این کشور تبدیل به یک میدان مهم سیاسی برای بازیگران پر نفوذ همسایه شده است که هر کدام از این بازیگران برای حفظ منافع خود با چالش مهمی به نام نقض حاکمیت ملی این کشور روبرو هستند، جامعه افغان، یک جامعه مبتنی بر مباحث قومیتی و دینی است و همین امر سبب می گردد که این دیدگاه بر نهاد های بروکراتیک و همچنین انتظامی و امنیتی تاثیرگذاری شدیدی داشته باشد، در راستای تبیین نکاتی در رابطه با این جامعه باید به مواردی همچون رشد روز افزون تجارت مواد مخدر، قدرت یابی شورشیان، اقتصاد خودکفا بر مبنای روستا و در نهایت یک عدم کنترل حکومت مرکزی در برخی از نقاط اشاره نمود. از طرف دیگر یک چالش اساسی در این موضوع این است که رهبر طالبان فوت نموده است و این گروه دچار یک انشعاب مختلف در عرصه فرماندهی شده است و همچنین مبارزات پی در پی گروه های شورشی سبب می گردد که صلح پایدار با چالش های بیشتری روبرو گردد.

این کشور با رصد فضای سیاست داخلی و خارجی خود و همچنین فشار ایالات متحده آمریکا مجبور به متعهد شدن به یک پیمان نظامی دوجانبه میان خود و ایالات متحده شد که اصلی ترین بند آن حضور نیرو های امریکایی در این کشور را تا سال 2024 حتمی می نماید، اما شاید بد نباشد اینجا به این سوال پاسخ داده گردد که در ایجاد این پیمان چه مواردی سبب ساز بود؟ در پاسخ به این سوال باید عنوان کرد که پارامتر صلح پایدار در افغانستان با رخداد مواردی که گفته شد و همچنین روی کار آمدن یک دولت جدید که در مبنای حکمرانی با چالش های عدیده ای روبرو بود به طور ناخودآگاه از کشور ایالات متحده یک حامی برای افغانستان می سازد و همین امر موجب می گردد که ایالات متحده نسبت به این کشور سیاست های حمایتگرانه را انتخاب کند و همزمان با خروج نیرو های خود از افغانستان البته به صورت پراکنده در این کشور، بتواند افغان ها را به سمت این پیمان نظامی بکشاند.

بی شک امروزه نمی توان با عدم تمرکز بر جامعه شناسی سیاسی هر جامعه ای دلایل به توفیق رسیدن یا عدم این توفیق را در موضعاتی همچون صلح و نزاع آنالیز کرد، جامعه کشور افغانستان نیز به دلیلتحولات پیچیده قومی، مذهبی و سـاختار نـاهمگون جامعـه و حکومت، اتحاد و یکپارچگی داخلی را متزلزل و تنها شکاف ها در جامعـه و سـاختار قـدرت را تشدید میکند. اینکه در سال های اخیر، منطقه خاورمیانه و آسیا یک خشونت شدید را از سوی گروه های بنیاد گرا و تکفیری تجربه نموده اند حاصل یک سیاست دوگانه از سوی از سوی ایالات متحده آمریکا است. استتراتژی مورد استفاده این کشور این است که بر نهاد های قدرت در هر کشور از جمله افغانستان فشار های متعدد وارد کند تا بتواند راهبرد های خود را پیش ببرد.

یکی از چالش های مهمی که در جهت صلح پایدار وجود دارد این است که در جامعه افغانستان تبعیض سیاسی و اجتماعی بسیار زیادی وجود دارد و می توان با اندکی تامل بر اوضاع این کشور تاثیر این دو پارامتر را بر اکثریت پشتون این جامعه دید و همین امر سبب می گردد اگر ما برای جامعه یک نهاد مدنی قائل باشیم این تبعیض ها به رویارویی مستقیم این طیف با حکومت مرکزی چالش های اساسی را ایفاء می نماید از طرفی دولت به این سبب که به اقتصاد جهانی وابسته است و بدون حمایت و یاری های بین المللی قادر به تامین نیاز های مردم نمی باشد از منظر هویت دچار یک عدم مشروعیت می گردد که در به انسجام نرسیدن پارامتر صلح تاثیر بسزایی دارد.

از آنجا که صحبت در رابطه با مقوله های علمی نیاز به یگ گفتمان نظری دارد در این یادداشت از اندیشه نظری واقع گرایی تهاجمی استفاده خواهم کرد. هر اندیشه سیاسی یک بنیان و چهارچوبی دارد به طورمثال برای اندیشه کمو نیسم از جامعه بی طبقه یاد می گردد حال برای تبیین منظور برای واقع گرایی تهاجمی می توان در عرصه روابط بین الملل موازنه قدرت را به عنوان کلید واژه ای مهم در این عرصه در نظر گرفت.

یک اندیشمند غربی بر این اصل پایدار است که موازنه قدرت یک موقعیت و سیاست است. از نظـر وی سیاسـت برابـری و تعـادل بـرای حفـظ حاکمیت دولت ها د ر ماهیت تکثرگرایانه نظام بین الملل ضـروری اسـت. هواداران این اندیشه سیاسی همیشه بر این اصل پایدارند که بدون موازنـه قـدرت نمی توان به اهداف استراتژیک بلندمدت دست یافت. این اندیشه سیاسی معتقد است که کشور هایی که دارای مرز های جغرافیایی طولانی و در مجاورت همـسایگان تهدیـد کننـده قـرار دارنـد، نیـاز بیشتری به توازن قدرت پیدا می نمایند.

در اینجای بحث در واقع ضروری است به این نکته اشاره کنم که عواملی که به عنوان یک چالش در راستای فرایند صلح پایدار در کشور افغانستان مطرح می شوند را می توان به دو طیف داخلی و خارجی تقسیم بندی کرد. در طیف خارجی می توان از مواردی همچون نگاه همراه با دوگانگی ایالات متحده، رقابت کشور های همسایه افغانستان از جمله هند و پاکستان، قومیت گرایی پشتون هاو تاثیر بر روابط افغانستان و پاکستان اشاره نمود و در آنالیز عواملی داخلی نیز می توان به مواردی از قبیل بنیان های هویتی و قومیتی، عدم ساختار بروکراتیک نیرو های امنیتی اشاره نمود.

در راستای یک جمع بندی در اولین گزارش از این سلسله گزارش باید اعلام کرد که مواردی همچون اینکه طالبان بر این باور است که حضور نیرو های خارجی در افغانستان عامل اصلی منازعه است و در عاملی دیگر فهم مشترک در رابطه با الگو ها و فرایند های حل و فصل موضوع وجود ندارد می توان اشاره نمود البته این دو مورد نیز در ذیل تمام علت های ذکر شده مطرح می شوند و تاثیر بسزایی در این فرایند دارند.

منبع: خبرگزاری دانشجو
انتشار: 4 آذر 1399 بروزرسانی: 4 آذر 1399 گردآورنده: vetworld.ir شناسه مطلب: 1310

به "بازیگران صلح افغانستان و مسئله امارت یا جمهوریت" امتیاز دهید

امتیاز دهید:

دیدگاه های مرتبط با "بازیگران صلح افغانستان و مسئله امارت یا جمهوریت"

* نظرتان را در مورد این مقاله با ما درمیان بگذارید