عوارض تلویزیونی شدن شبکه نمایش خانگی
به گزارش مجله وتورلد، چون صداوسیما نمی خواهد در معرض نقدها و پرسش های گوناگونی درباره محصولات این حوزه قرار بگیرد، سعی خواهد نمود با همان دست فرمان تولیدات خودش حرکت کند و این هم یعنی کپی های برابر با اصل محصولاتی که در حال حاضر مردم آن ها را در شبکه ها به رایگان تماشا می نمایند.
با وبسایت سازمان نظام مهندسی همراه باشید.
پولاد امین| بازتاب های بخش نامه رئیس قوه قضائیه مبنی بر اینکه مسئولیت صدور مجوز و تنظیم مقررات صوت و تصویر فراگیر در فضای مجازی بر عهده سازمان صداوسیماست، همچنان ادامه دارد؛ بخش نامه ای که در شروع به واسطه اینکه گمان می رفت حتی می تواند صفحات شخصی افراد را در رسانه های اجتماعی نیز شامل گردد، واکنش های پرشماری را در فضای مجازی موجب شد.
حالا، اما نوبت وی. او. دی ها و سامانه های عرضه آنلاین محصولات فرهنگی رسیده است؛ سامانه هایی که طیفی اصرار دارند شامل تعاریف صوت و تصویر فراگیر هستند، اما بیشتر کارشناسان بر این باورند که تعریف صوت و تصویر فراگیر کمترین هم خوانی با توضیح وظایف این سامانه ها ندارد.
سرنوشت این سامانه ها و اصلا در کل سرنوشت محصولات شبکه نمایش خانگی موضوع دیگری است که این بحث به آن دامن زده است. اینکه آیا در صورتی که سلیقه صداوسیما قرار باشد این سامانه ها را مدیریت و جهت دهی کند، استقبالی که مردم از محصولات آن ها نموده اند، ادامه خواهد یافت؟ آیا در آن صورت تبدیل نخواهند شد به سامانه هایی که محصولات موازی صداوسیما را توزیع می نمایند؟
آیا شبکه نمایش خانگی که یکی از مهم ترین روزنه های توزیع محصولاتش همین سامانه ها هستند، با این کار کم نفس تر از اکنونش نخواهد شد؛ که پرنفس و قدرتمند در حال رقابت با محصولات و سریال های صداوسیماست و در هفته های اخیر از نظر کمیتی و تعداد سریال ها نیز مخاطبان را در دوراهی انتخاب بین نمایش خانگی و صداوسیما قرار داده است؟
در این زمینه ها با سعید رجبی فروتن صحبت کردیم. یکی از مدیران وزارت ارشاد که دست به قلم است و با تحلیل هایش از شرایط فرهنگی روز، خود را در قامت کارشناسی صاحب نام نیز تثبیت نموده است. کارشناسی که البته شاید به مقتضای مسئولیت اداری اش نمی خواهد چندان صریح و رک صحبت کند: اگر فرایند وقایع و اخبار را دنبال نموده باشید، قطعا گفت وگوی آقای طباطبایی نژاد را خوانده اید که مواضع ارشاد را در این مورد با رسانه ها مطرح نموده؛ پس یعنی اینجا مواضع من مواضع شخصی خودم است.
ما هم با شما به عنوان یک کارشناس صحبت می کنیم و نه به عنوان یک مدیر دولتی؛ اینکه تجمیع صدور تمام مجوز ها در یک نهاد یا نگرش و تفکر امتحان پس داده ای که نتیجه اش را در برنامه های صداوسیما می بینیم، منطقی است؟
خب روال و منطق قضیه حکم می نماید که در صدور مجوز ها یک نهاد و مرجع تعیین، رسمی و قانونی وجود داشته باشد و اینکه با این توجیه که بخواهیم نگاه ها و سلایق متفاوت و گوناگون را در این قضیه وارد کنیم، مراکز صدور مجوز ها متکثر باشند، چندان درست و منطقی به نظر نمی رسد و با چنان نگاهی سنگ روی سنگ بند نمی گردد؛ یعنی در این موضوع که باید مرکز واحدی درباره مجوز ها تصمیم بگیرد، تردیدی وجود ندارد. مرکزی که درباره مجوز ها تصمیم بگیرد و پاسخ روشن و واضحی به متقاضیان بدهد.
یعنی شما با تجمیع صدور مجوز در این زمینه در صداوسیما موافق هستید؟
من فعلا در خصوص موافقت یا مخالفت حرف نمی زنم. درواقع بیشتر دارم در خصوص الزامات این قضیه صحبت می کنم که مهم این است قانونی که برای این ماجرا نوشته می گردد، قانونی جامع و مانع و مبتنی بر مقتضیات روز باشد و در ثانی کسانی که مجری این قانون هستند و قرار است این قانون را با آیین نامه ها و شیوه نامه ها و دستورالعمل های مکمل به نحو خوبی اجرا نمایند، درک درستی از قانون و مقررات ضمیمه اش داشته باشند تا بتوانند آن خواسته و منویات قانون گذار را به درستی عینیت ببخشند.
بگذارید ماجرا را از زاویه دیگری نگاه کنیم. با توجه به تعاریفی که از صوت و تصویر فراگیر ارایه شده، فکر نمی کنید این قضیه باعث گردد وزارت ارشاد به جز صدور مجوز سینمایی و کتاب، مرجعیتش را در عرصه فرهنگ از دست بدهد؟ چون با این تعاریف موجود تقریبا هر محصول فرهنگی را می گردد ذیل صوت و تصویر فراگیر تعریف کرد. آیا سپردن این امر به صداوسیما خودش نوعی وظیفه سازی موازی نیست؟
در خصوص بخشنامه اخیر رئیس محترم قوه قضائیه و برداشت ها و تلقی هایی که سازمان صداوسیما دارد، باید بگویم که ما در ارشاد کمافی السابق داریم کارمان را انجام می دهیم و خدمات مان را طبق آنچه قانون به ما حکم نموده که جوابگوی مردم و متقاضیان باشیم، ارایه می دهیم. اگر بعد از این تصمیم تازه ای اخذ گردد، باری از دوش ما برداشته گردد و تکالیفی بر دوش سازمان دیگری نهاده گردد، همه مستلزم این است که تشریفات قانونی و اداری و گردش کار لازم طی شده و به ما ابلاغ گردد.
صوت و تصویر فراگیر تعاریف گسترده ای را می تواند شامل گردد؛ ظاهرا این خود یکی از دلایل بروز اختلافات است. شما تعریف تان از این حوزه چیست؟
آنچه الان محل بحث است و بار ها هم بر آن تأکید شده این است که صوت و تصویر فراگیر آن گونه که از ادبیات علمی مربوط به حوزه رسانه برمی آید، مربوط به رسانه ها و پلتفرم هایی است که انبوهی از مخاطبان ناشناس دارند و در نقطه مقابل هم مراکز صوت و تصویر غیرفراگیر سیستم ها، سرویس ها و سامانه هایی هستند که مخاطب و کاربران شان در دسترس و قابل شناسایی هستند.
آنچه در سال های اخیر تحت عنوان مجوز مراکز عرضه برخط ویدیویی به مخاطبان داده شده است و از رهگذر این مجوز ها در حال حاضر چند برند در کشور با مجوز وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی فعالیت می نمایند، ناظر بر همین بوده که این سامانه ها و سرویس ها بنا نیست پا در کفش رسانه ملی کشور نمایند و بخواهند نقش صوت و تصویر فراگیر را ایفا نمایند.
اما ظاهرا قرائت صداوسیما کاملا متفاوت از این قرائت شماست.
به نظر می آید همان گونه که قبلا هم گفتم مرجع عالیه ای باید این اختلاف نظر و اختلاف قرائت در معنای صوت و تصویر فراگیر را یک بار برای همواره روشن کند تا بعد ان شاءالله با یک تقسیم کار ملی، رسانه های مختلفی که در این زمینه کار می نمایند با روشنی و وضوح بهتری بتوانند خدمات شان را ارایه دهند.
یعنی شما سامانه های وی. او. دی را مشمول عنوان صوت و تصویر فراگیر نمی دانید؟
وی. او. دی هایی که دارند کار می نمایند، بر اساس آیین نامه هایی که ما داریم، نه به عنوان برودکست بلکه به عنوان یونیکست فعالیت دارند، که به نظر می آید فعالیت هایشان کمترین مغایرت و مباینتی با نصوص و مواد قانونی مربوط به وظایف انحصاری صداوسیما ندارد.
چون این تعاریف هنوز هم حل نشده مانده و مخاطبان ما در درک آن مشکل دارند، با ذکر مثال می توانید بگویید این عنوان شامل چه نوع فعالیت های رسانه ای است؟
اول اینکه این پرسش را باید رئیس سازمان مربوط پاسخ دهد، اما به عنوان کارشناس تلقی خودم را از عرف این ماجرا ارایه می دهم، که کسانی که پیروز به دریافت مجوز صوت و تصویر فراگیر از صداوسیما شوند، حق دارند پخش زنده آنلاین از ایونت های مختلف داشته باشند؛ اجازه دارند در چارچوب توافقاتی که با رسانه ملی دارند مبادرت به بازپخش، بارگذاری و آرشیو برنامه های صداوسیما نمایند.
همچنین مراکز صوت و تصویر فراگیر براساس جدول پخش یا به اصطلاح کنداکتور روزانه از قبل برنامه ها و خدمات شان را تعیین و معلوم می نمایند تا کاربر بتواند در زمانی معلوم و تعیین از برنامه ای که برایش بارگذاری شده است، استفاده کند.
حالا بیاییم از این منظر نگاه کنیم که شما فرض کنید اعطای مجوز وی. او. دی ها نیز رفته زیر نظر صداوسیما
اصلا دوست ندارم این اتفاق بیفتد.
چرا؟
چون عوارضی دارد که خاطر همه را مکدر می نماید.
مثلا چه عوارضی؟
مثلا از این نظر که به ادعای صفحه اصلی سازمان تنظیم مقررات صوت و تصویر فراگیر، در یک سال اخیر حدود 70 مجوز در حوزه های مختلف داده شده، اما خروجی این مجوز ها کو؟ در آن صفحه 70- 80 اسم و عنوان هست، اما تا به امروز حداقل من که خروجی این مجوز ها را ندیده ام.
باز برگردیم سر جای اول مان؛ چرا؟
به هر حال هر کار آدابی دارد، اصولی دارد، توانمندی هایی می خواهد، شناخت می خواهد و خیلی چیز های دیگر. الان دو برند فیلیمو و نماوا با همکاری موسسات ویدیو رسانه برای صفر تا صد فراوری و عرضه محصول برنامه ریزی می نمایند، اما این سازوکار در چارچوب مقررات و ضوابط صداوسیما تقریبا نشدنی است، تقریبا از جنس دیگری است.
مضاف بر این، چون صداوسیما نمی خواهد در معرض نقدها و پرسش های گوناگونی درباره محصولات این حوزه قرار بگیرد، سعی خواهد نمود با همان دست فرمان فراوریات خودش حرکت کند و این هم یعنی کپی های برابر با اصل محصولاتی که در حال حاضر مردم آن ها را در شبکه ها به رایگان تماشا می نمایند (یا نمی نمایند!).
دقیقا؛ یعنی یک سازوکار امتحان پس داده در جای دیگری دوباره همان فرایند را تکرار می نماید.
بله؛ اما حتی این هم بعید است که فراوریات مشابه تلویزیون را در این شبکه ها ببینیم. چون سرمایه گذاران می دانند که مردم برای تماشای سریال ها، برنامه ها و محتوا های مشابه همان هایی که در شبکه ها به رایگان قابل تماشاست، حاضر به خرید یا پرداخت هزینه نیستند؛ مگر اینکه محصولات متفاوتی عرضه گردد.
این همان است که در ابتدا گفتم کنترل تمام حوزه ها توسط یک سلیقه خاص. نه؟
البته ما هر وقت این حرف را می زنیم، می گویند که رونق این فضا به این دلیل است که خطوط قرمز شکسته می گردد. اما این طور نیست. بحث سلیقه است.
بحث این است که سینمای ایران و محصولات نمایش خانگی سعی نموده یک مقدار قرابت و نزدیکی بیشتری با واقعیات موجود در زندگی مردم داشته باشد و همه سطوح و لایه های اجتماعی را به تصویر بکشد. خب این خیلی به باورپذیری قصه ها یاری می نماید. اما تلویزیون خواسته یا ناخواسته خودش را در یک محدوده تنگ و ترشی گرفتار نموده و از آن فراتر نمی رود.
منبع: فرادید