سریال تلماسه: پیشگویی ، Dune: Prophecy: سفر به گذشته های فراموش شده تلماسه
به گزارش مجله وتورلد، تلماسه: افسانه ای از شن، ادویه و قدرت
تلماسه (Dune)، شاهکار جاودانه فرانک هربرت، نه تنها به عنوان یکی از مهم ترین آثار علمی تخیلی در تاریخ ادبیات شناخته می گردد، بلکه الهام بخش بسیاری از آثار فرهنگی و هنری بوده است. این اثر، جهانی بی سرانجام از قدرت، سیاست، مذهب و اکوسیستم را به تصویر می کشد که در آن هر عنصر، معنایی عمیق تر از ظاهرش دارد. محور اصلی داستان تلماسه، سیاره بیابانی آراکیس (Arrakis) است که منبع ماده ای اسرارآمیز به نام ادویه ملانژ (Melange) است؛ ماده ای که سفرهای فضایی، قدرت های ذهنی و طول عمر را ممکن می سازد. ادویه، ارزشمندترین منبع کهکشان است و همین موضوع، آراکیس را به میدان جنگی میان خاندان های اشرافی، فرمن ها (Fremen) و امپراتوری بدل نموده است.
در دل این جهان، شخصیت پل آتریدس (Paul Atreides)، جوانی از خاندان آتریدس، نمادی از مقاومت و تحول است. او که وارث پیشگویی های مهمی است، به نیرویی تبدیل می گردد که قادر به تغییر آینده امپراتوری است. اما سفر پل تنها بخشی از این داستان پیچیده است. جهان تلماسه، ساختاری وسیع و چندلایه دارد که سازمان ها، خاندان ها و نیروهای ناشناخته، هر یک نقشی کلیدی در آن ایفا می کنند.
یکی از مهم ترین این نیروها، خواهران بنی جزریت (Bene Gesserit) هستند؛ سازمانی مرموز و زنانه که تاریخچه ای بسیار طولانی و پیچیده دارد. این خواهران با استفاده از قدرت های ذهنی و دانش ژنتیکی، همیشه در سایه سیاست های بزرگ امپراتوری حضور داشته اند و نقش آن ها در شکل گیری سرنوشت جهان تلماسه انکارناپذیر است. سریال Dune: Prophecy، پیش درآمدی است که به ما اجازه می دهد به ریشه های این سازمان قدرتمند نگاهی بیندازیم و بفهمیم چگونه این زنان تأثیرگذار به بخشی جدایی ناپذیر از جهان تلماسه تبدیل شدند.
سریال Dune: Prophecy: سفر به گذشته های فراموش شده تلماسه
Dune: Prophecy ما را به 10٬147 سال پیش از تولد پل آتریدس می برد. دوره ای که جهاد باتلری (Butlerian Jihad)، نبردی بزرگ میان انسان ها و ماشین های متفکر (Artificial Intelligence)، به تازگی سرانجام یافته است. این جنگ، که با نابودی فناوری های پیشرفته و بازگشت به قابلیت های طبیعی انسان همراه بود، پایه گذار فرهنگی شد که در آن تمرکز بر توانایی های ذهنی و جسمی انسان به اوج رسید.
در این دوران، سریال داستان دو خواهر از خاندان هارکونن (Harkonnen) به نام های والیا (Valya) و توله (Tula) را روایت می نماید. والیا، شخصیتی جاه طلب و مصمم، از تبعید خاندان خود فرصتی برای نفوذ به بنی جزریت می سازد و در نهایت به یکی از رهبران اصلی این سازمان تبدیل می گردد. توله، در مقابل، شخصیتی نرم تر و درون نگر دارد که با طبیعت متفاوت خود به تعادل در روایت یاری می نماید. این دو خواهر، در میان دسیسه های سیاسی، کوشش می کنند تا قدرت بنی جزریت را تثبیت کنند و برنامه های بلندپروازانه ای برای آینده جهان تلماسه طراحی کنند.
روایت و ساختار سریال
یک مینی سریال تاریخی
Dune: Prophecy یک مینی سریال شش قسمتی است که با اقتباس از رمان Sisterhood of Dune نوشته برایان هربرت (Brian Herbert) و کوین جی. اندرسون (Kevin J. Anderson) ساخته شده است. این سریال، برخلاف فیلم های دنی ویلنوو (Denis Villeneuve)، بیشتر به شخصیت پردازی و پیش زمینه های تاریخی می پردازد و به جای تمرکز بر جلوه های بصری سینمایی، بر توسعه داستان و رابطه میان شخصیت ها تأکید دارد.
تصویری متفاوت از جهان تلماسه
سریال با استفاده از مکان هایی همانند والاچ 9 (Wallach IX)، سیاره ای که محل تمرینات خواهران بنی جزریت است، و سالوسا سکوندوس (Salusa Secundus)، مرکز امپراتوری، جهانیی غنی تر و چندلایه تر نسبت به فیلم های تلماسه ارائه می دهد. این فضاها، با طراحی های دقیق و لباس هایی که نمادی از فرهنگ و فلسفه شخصیت ها هستند، به عمق داستان یاری می کنند.
نقش زنان در سیاست و قدرت
یکی از نکات برجسته سریال، تأکید بر نقش زنان در سیاست های کهکشانی است. خواهران بنی جزریت با قدرت های خارق العاده خود، در سایه سیاست های بزرگ امپراتوری نقش آفرینی می کنند. از نفوذ در خاندان های اشرافی تا اجرای برنامه های ژنتیکی بلندمدت، این زنان نشان دهنده قدرتی پنهان اما بسیار تأثیرگذار هستند.
ویژگی های برجسته سریال Dune: Prophecy
1. تمرکز بر تاریخ نادیده تلماسه
یکی از مجذوب کننده ترین جنبه های این سریال، پرداختن به بخشی از تاریخ جهان تلماسه است که در آثار پیشین کمتر به آن پرداخته شده است. جنگ های ماشین ها و تأثیرات آن بر فرهنگ و سیاست جهان، پایه ای برای درک بهتر وقایع تلماسه ارائه می دهد.
2. بازیگری درخشان
امیلی واتسون (Emily Watson) در نقش والیا هارکونن، با ارائه نمایشی قوی و پر از احساسات متضاد، یکی از نقاط قوت اصلی سریال است. از سوی دیگر، اولیویا ویلیامز (Olivia Williams) در نقش توله، با ظرافت و حساسیت خاصی به شخصیت خود جان می بخشد.
3. جهان سازی دقیق
طراحی لباس ها و صحنه ها، از کتابخانه های بنی جزریت گرفته تا کاخ های امپراتوری، با جزئیاتی خیره کننده جهانی تلماسه را زنده می نماید. هرچند محدودیت های بودجه ای در بعضی صحنه ها مشهود است، اما سریال توانسته فضایی غنی و منحصربه فرد خلق کند.
4. شباهت به Game of Thrones
دسیسه های سیاسی و روایت های چندلایه، شباهت هایی به Game of Thrones ایجاد نموده است. اما سریال با تمرکز بر مسائل اخلاقی و فلسفی، مسیری متفاوت را دنبال می نماید.
5. پیش درآمدی مستقل
این سریال نه تنها پیش درآمدی برای فیلم های تلماسه است، بلکه به عنوان اثری مستقل، داستانی کامل و معنادار ارائه می دهد.
نقدها و بازخوردها
نقاط قوت
منتقدان از عمق روایت، شخصیت پردازی قوی و تمرکز بر بخش های ناشناخته تاریخ تلماسه تمجید نموده اند. بعلاوه طراحی لباس ها و فضاها، به رغم محدودیت های بودجه ای، مورد تحسین قرار گرفته است.
نقاط ضعف
بعضی از منتقدان به مقیاس کوچک تر جلوه های بصری نسبت به فیلم های تلماسه اشاره نموده اند و از محدودیت در عمق پردازی بعضی شخصیت های فرعی انتقاد نموده اند.
جمع بندی
Dune: Prophecy، با روایت هایی از تاریخ تلماسه و شخصیت های مجذوب کننده، اثری است که هم برای هواداران قدیمی تلماسه و هم برای تازه واردان به این جهان مجذوب کننده خواهد بود. با وجود کاستی ها، این سریال توانسته لایه های جدیدی از جهان فرانک هربرت را به تصویر بکشد و مخاطبان را به کشف داستان های بیشتر ترغیب کند.
منبع: یک پزشک